طنز جدیدروز
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۸ ب.ظ
و دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه!!!
دیشب خونه مامان بزرگم بودیم. یه دختر دایی دارم به زور قدش دو وجبه و تازه 6 سالش شده...
دیدم یه گوشه نشسته بدجوریم تو فکره...
رفتم بهش گفتم چی شده عزیزم؟!
گفت
بنظر تو وقتی عاقد ازم پرسید آیا بامهریه 1385(سال تولدش) سکه وکیلم من
بگم با اجازه پدر و مادرو بزرگترا بله یا نه سریع بگم بله؟!!!!!!!
یکی از آشناها تلویزیون ال سی دی خریده بود
بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟
گفت نه گاگول ال جیه الجـــــــــــــــــی !
من :|
این مغز آدمی هم عجیب جانوریه!.
یادش میمونه که یه چی یادش رفته!
اما یادش نمیمونه که چی یادش رفته !
دوستِ عزیزی که سعی داری با دهن بسته خمیازه بکشی…
چه کاریه واقعن ؟ ! جاش سوراخای دماغت باز می شه خب بدتر میشه!
ضد حال به این میگن:
کامپیوتر رو خاموش می کنی میری تو تختت زیر پتوی گرم و نرم بعد می بینی هنوز کامپیوتر خاموش نشده !
با هزار زور بلند میشی مانیتورو روشن کنی ببینی چرا خاموش نشده ، درست همون موقع خاموش میشه ...
دختر خالم به بچش واسه اینکه شیرینی زیاد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شیرینی ها رو شمردم یدونش کم بشه میزنمت
بچه هم وقتی همه خواب بودن رفته همه شیرینی ها رو نصفه گاز زده که تعدادش کم نشه!
استعدادت تو حلقم:))
تو ایران فقط وقتی آرایش عروس رو قبول دارن که دیگه حتی مادرش هم نشناسدش!
خواهرزادهام وقتی میگه این چیه!؟ یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر تا پایان عمرش نمونده!
من که تازه اول جوونیمه فقط اخبار گوش میدم و حرص میخورم اونوخت مادربزرگم که بالای 70 سالشه میشینه کارتون نیگا میکنه و میخنده!
گذشت آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند
حالا از روی هم رد می شوند!
آیا میدانید تمام بانکهای خصوصی ایران، نخستین بانک خصوصی ایران هستند؟!
کلا با خرسا حال میکنم ۶ ماه میخوابن ۶ ماهم میرن ماهیگیری کلا تو عشق و حالن!
یه
بار فرودگاه بودیم دیدیم یه دختر خوشکل و معصوم وایساده یه گوشه داره واکس
میفروشه. دلمون سوخت با دوستم گفتیم بریم ازش بخریم و کمکی کرده باشیم .
خلاصه رفتیم پیشش گفتیم "خانوم دونه چند؟" برگشت گفت "70000 تومن" ... گفتم
"مگه این واکسو از چی ساختن خانوم؟"... چشتون روز بد نبینه یه لبخندی زد و
گفت " آقا اینا خاویاره واکس نیست!
کافیه بنا بزاری یکی رو نبینی و باهاش رو به رو نشی،
تو یه کوچه خلوت تو کلکته هندوستان داری بستنی می خوری،
از رو به روت درمیاد والااااا دیدم که میگمااا D;
گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن :|
و گرنه امکــــــــــان نداشت اینقده دیر کنه کصافط =))))
آیا به راستــــی زمان آن فرا نرسیده است که
به گرفتن عکسهایی که در آنها عینک آفتابی در منزل زده اید خاتمه بدهید ؟ :| :))))))
سلیقه م به خواهر همه ی فروشنده ها نزدیکه !
میرم هر مغازه ای دست رو هر چی میذارم میگه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه :| :)))))
من اگه متولد نیویورک بودم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واااای نمی تونم ادامه بدم، یه دستمال به من بدین، مرسی=)))))